ماجرای لیلا و آراد و دیابت نوع ۱
صدای خندههای کودکانهی آراد همیشه در خانه میپیچید. او پسری شاداب و پرانرژی بود، اما طی چند هفته اخیر، تغییراتی در او به چشم میآمد. آراد بیوقفه تشنه میشد، شبها چند بار برای رفتن به دستشویی بیدار میشد، و از همه بدتر، بهطرز عجیبی وزن کم کرده بود. مادرش، لیلا،...